فروش کتب ، جزوات و دوره های آموزشی جفر و رمل و علوم غریبه ی استاد رهنما

تنها مرکز حقیقی فروش کتب و جزوات آموزشی بصورت مستقیم توسط استاد رهنما

فروش کتب ، جزوات و دوره های آموزشی جفر و رمل و علوم غریبه ی استاد رهنما

تنها مرکز حقیقی فروش کتب و جزوات آموزشی بصورت مستقیم توسط استاد رهنما

کرامات یکی از امامزادگان

بسم الله الرحمن الرحیم

( مطلبی جالب در باره یکی ازامامزادگان صاحب کرامت درمنطقه شمال کشور)

درمناطق مختلف کشورما امام زادگانی دفن هستندکه هرازچندگاه می شنویم که ازیکی از این بزگواران به اذن خدای متعال کراماتی صادرمی شود. در اینکه این اعمال چگونه روی میدهد آن موضوعی است که به بحث ما مربوط نمیشود.بلکه در این پست بنده قصد دارم اتفاقی که برای خود حقیر رخ داده وبه برکت مقام و عظمت یکی ازاین بزرگواران از یک بیماری دردسرساز خلاص گشته ام را برای خوانندگان عزیز این وبلاگ تعریف کنم تا انشاء الله تعالی اگر شما هم موفق به زیارت این امام زاده شریف شدید به اذن خدای متعال با وساطت این بزرگوار حاجات مادی و معنوی شما به بهترین شکل برآورده شود.انشاء الله

البته قبل از اینکه به نقل داستان خودم بپردازم پیشاپیش از محضر عزیزان عذر می خواهم که نمی توانم آدرس دقیق این امام زاده را برای شما بازگو کنم واین هم دلیلی دارد که به محض برطرف شدن آن حتماً در همین وبلاگ آدرس دقیق آن مکان و زیارتگاه را خدمت شما اعلام خواهم نمود.

حال ممکن است شما فوراً این سؤال را مطرح کنید که پس نقل این مطلب چه فایده ای دارد؟ زیرا شمال پر از امام زاده است و اگر کسی بخواهد به زیارت برود از کجا بداند که آن امام زاده مورد نظرکدام است؟

مطمئناً حق باشماست. اما دلیلی وجود دارد که بنده فعلاً از نام بردن مکان مورد نظرمعذورم.یکی از دوستان نزدیک بنده اصرار داشت که چرا شما اسم مکان را نمی برید؟ من هم به شوخی عرض کردم ما برای خود اسم و رسمی داریم، اگر من این منطقه را اسم ببرم از فردا به بهانه اینکه آقای رهنما اینجا را تأئید کرده، قیمت زمین در آنجا سر به فلک می زند و اجاره ویلاها چند برابر می شود.(البته این برای مزاح بودوگرنه بنده کسی نیستم).

اما در عین حال بنده آدرس حدودی منطقه را می دهم و درآنجا چند امام زاده بیشتر نیست واینطوری توفیق نصیب شما می شود که اگر به آن منطقه مسافرت کردید این چندامام زاده شریف را با هم زیارت کنید.کسی که نتیجه بگیرد خود خواهد فهمید که این کرامت از ناحیه کدام بزرگوار بوده است. البته به نظر بنده تمامی امام زادگانی که ازنظر شجره نامه به اثبات رسیده اند قابل احترام وتعظیمند و به اذن خدای تعالی می توانند واسطه خیر شوند. حال به حکایت کرامت این بزرگوار توجه کنید.  

آخرهای پائیز امسال به دعوت واصرار خانواده وفامیل نزدیک مبنی براینکه شما تمام وقتتان رابه کار اختصاص داده اید و استراحت نمی کنید توفیق اجباری دست داد تا به یکی ازمناطق مابین شهرستان نوشهروجنگل سی سنگان نرسیده به رویان و نور مسافرت کوتاهی داشته باشم.

روستایی که ما در آن اقامت داشتیم نزدیک به چند امام زاده بود و ما نیزاز فرصت استفاده کرده وبه زیارت این بزرگان رفتیم.دریکی از این آرامگاهها حال خوشی به بنده دست داد که در جای دیگری آن را تجربه نکرده بودم. اهل منزل متوجه این تغییر حالت شدند و از آنجایی که برایشان عادت شده که برای هرامرغیر طبیعی آناً حقیر را سؤال پیچ می کنند اینجا هم علت را جویا شدند و بنده چون خودم هم نمی دانستم که علت چیست از جواب دادن عاجز بودم. همینطور که در حیاط ایستاده بودیم دنبال کسی می گشتم که از او در باره آن امام زاده معظم سؤال کنم. اما جز ما هیچکس در آنجا نبود. اما یکدفعه اتومبیلی ایستاد و چند خانم که گویا محلی بودند از آن پیاده شدند و به قصد زیارت به داخل حیاط امام زاده آمدند.خانواده ما از ایشان در باره امام زاده سؤال کردند و جواب شنیدند که مردم این منطقه اعتقاد عجیبی به ایشان دارند و کرامات زیادی از این بزرگوار مشاهده شده است.

بنده و خانواده و فامیل هم از فرصت استفاده کرده و هر کدام حاجتهای خود رابه ایشان عرضه کرده و از این بزرگوار خواستیم تا در نزد خداوند متعال واسطه خیر شود و حاجات ما را برآورده سازد.

بنده چند وقتی بود که مبتلا به یک نوع بیماری شده بودم که با وجود اینکه خطرناک نبود اما خیلی مرا اذیت می کرد و من به روشهای مختلف آن را کنترل می کردم اما بهبودی کامل حاصل نمیشد.لذا روبه آن امام زاده بزرگ کرده و عرض کردم اگرواسطه شفای حقیرشوند بنده هم نذری را با ایشان قرارمیگذارم و درصورت کسب نتیجه ادا خواهم کرد.قبل از سفر،آزمایش مهمی مربوط به همین بیماری داده بودم که از شدت استرس حاضر نبودم برای خودم طرح سؤال کنم که نتیجه چه خواهد بود؟

بهرحال بعداز راز و نیاز از آن مکان خارج شدیم و من درست یادم نیست که همان شب و یا شب بعد که در ویلا استراحت می کردیم، در خواب دیدم شخصی بنده را صدا کرد و به من فرمود آماده باشید که پزشک می خواهد شما را ببیند. بنده نیز به اطاق معاینه رفتم و دیدم شخص خوشرویی در آنجا حضور دارد.ایشان فرمودند مشکل شما چیست؟ بنده هم شرح دادم که فلان بیماری را دارم. سپس این بزرگوار به بنده نزدیک شده و فرمودند آستینت را بالا بزن.من هم آستینم را بالا زدم. ایشان سه عدد آمپول به نقاط مختلف دست وکتف بنده تزریق کردند و فرمودند هیچ مشکلی نیست،نترس، خطری ندارد.

بعد از بازگشت از مسافرت به آزمایشگاه مراجعه کرده و نتیجه را دریافت کردم و به لطف خدا جواب دقیقاً همان شد که آن بزرگوار در خواب فرموده بودند. اما علائم بیماری هنوزرفع نشده بود.تا اینکه  سه چهار شب قبل در خواب دیدم باز در شمال هستم و آقای بسیار خوش رو و خوش صحبتی شبیه به همان بزرگوار اولی،عسل می فروشد. من از ایشان سؤال کردم آقاعسل شما تقلبی نیست.با لبخند فرمودند: رئیس ما حاج محمد( به الله قسم این عین عبارتی بود که در خواب من اززبان آن بزگورار شنیدم و مطمئنم که منظورشان وجود مقدس حضرت محمد ( ص) بودند).این را تأئید کرده ، بخورید که در آن شفاست. من عرض کردم می شود مقداری به ما بفروشید. ایشان هم دبه ای آوردند و آن را پر از عسل کردند و قدری هم دادند من چشیدم تا معلوم شودعسلش  خوب است یا نه.

در همان صحنه دیدم بلافاصله به منزل برگشته ام و آن علامت بیماری را که در بدن مانده بود مثل یک گیاه ریشه دار بطور کلی از بدنم بیرون کشیده و به بیرون پرتاب کردم.روز بعداین اتفاق عیناً در واقعیت وبه همان شکل صورت پذیرفت.الحمدلله رب العالمین.

حال علت اینکه من این حکایت را دراینجا نقل کردم را بیان می کنم.

اما قبل از هر چیزمی خواهم بدانید که من این مطلب را نقل نمی کنم تا برای خود احترامی کسب کنم یامدعی چیزی شوم.بلکه واقعیت را نقل کردم تا اگرانشاء الله شما هم گذرتان به این مکان مقدس افتاد و حاجتی داشتید صاحب آنجا را بین خودوخدا واسطه قرار دهید تا به اذن حق تعالی حاجت روا شوید و مطلب دیگر آن بود که حقیر برای کسی سؤالی طرح کرده بودم و دیدم در جواب شخص را به همان امام زاده بزرگوارحواله دادند. ( الله اکبر).این بود که تصمیم گرفتم دیگران را هم از این موضوع آگاه سازم. اما قبل از اینکه این مطلب را بنویسم در باره مقام و موقعیت آن امام زاده بزرگوار ازقرآن مجید استخاره کردم و باید عرض کنم که به اذن الله تعالی استخاره های بنده دارای شهرت است ودر اکثراوقات به اذن حضرت حق استخاره های حقیربا جوابهایی که از جفر استخراج می کنم برابری می کند. درهمین امر هم آیه های 36 و 37 سوره نور به دست آمد که ترجمه آن عبارت است از:در خانه هایی خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و درآن ذکر خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.وآیه بعدی دقیقاً اشاره به مقام شخص آن بزرگوار دارد. پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا و بپا داشتن نماز و پرداختن زکات غافل نمی سازد . . . . . تا آخر آیه.

سپس استخاره کردم که آیا صلاح است من این مطلب را برای دیگران نقل کنم؟ در جواب، آیات 84 و 85  سوره شعراء به دست آمد که ترجمه این دو آیه عبارت است از:ونامم بر زبان اقوام آتیه نیکو و سخنم دلپذیر گردان و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار ده. انشاء الله آخر و عاقبت همه ما اینگونه شود .

و اما در اینجا سخنی دارم با آن پلید و ناکس و حرام خور و حرام زاده ای که کتابهای مرا بدون رضایت من به خلق  الله می فروشد.

از خداوند متعال خواستم تا عاقبت تو را به من بنمایاند.پس کلام الله مجید را گشودم وخداوند متعال مرا به سوره انبیاء وآیه 11 آن هدایت کرد که دقیقاً عاقبت ناپاکی مثل تو را بخوبی وصف کرده است. الله متعال در این آیه می فرماید:

و چه بسیارمردم مقتدری درشهرودیارهابودند که ما بجرم ظلم و ستمکاری هلاک ساختیم و قومی دیگر بجای آنها آفریدیم.

شماره تماس :    ۰۹۲۱۶۴۴۰۳۸۳  - ۰۹۳۷۲۶۲۲۰۱۹ ساعات تماس : از۱۱ صبح الی ۱۱شب